معنی جشن ازدواج

حل جدول

جشن ازدواج

عروسی


جشن

مجلس بزم، شادی و خوشی


ازدواج

مزاوجت

گویش مازندرانی

جشن

شادی – جشن

فرهنگ عمید

جشن

مراسم توٲم با شادی و مهمانی برای یک امر مسرت‌انگیز: جشن عروسی،
عید: به سالی اندر هموار پنج جشن بُوَد / دو رسم دین عَرابی، سه رسم مُلک عجم (عنصری: ۲۰۴)،
شادی، خوشی، سُرور،


ازدواج

پیمان بستن یک زن و مرد به‌صورت رسمی و دینی برای زندگی مشترک، زناشویی،
(ادبی) در بدیع، آوردن دو کلمۀ متشابه‌الآخر یا دو کلمۀ هم‌نویسه و مختلف‌المعنی در انتهای مصراع یا بیت، مانندِ کلمات «گلنار»، «نار»، «مکار»، و «کار» در این شعر: ای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار / غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار (؟: غیاث‌اللغات: ازدواج)،
[قدیمی] جفت شدن،

تعبیر خواب

ازدواج

ازدواج -عروسی: رسیدن به هدف ازدواج کردن: سود، خوشبختی، در برخی موارد می تواند به معنای اختلافات نیز باشد اگر خواب ببینید با فردی خارجی ازدواج می کنید، نشانه آن است که با دیگران به دعوا ومشاجره خواهید پرداخت.دیدن شوهر: امیدهای واهی دیدن زن: در آمد خوب و پشت سرگذاشتن یک موقعیت مشکل به خیر و خوشی 1ـ اگر دختری خواب ببیند با پیرمردی ازدواج میکند، علامت آن است که با مشکلات فراوانی روبرو خواهد شد. اما اگر خواب ببیند در هنگام جشن ازدواح مردی با لباس سیاه از مقابلش میگذرد و نگاه ملامت آمیزی به او می کند نشانه آن است که سردی بی تقاوتی یکی از دوستان او را ناامید می سازد. 2ـ دیدن مراسم ازدواج دیگران در خواب با میهمانانی شادمان که لباسهایی زیبا بر تن کرده اند، علامت آن است که از زندگی لذتهایی عالی خواهید برد. اما اگرمیهمانان لباسهایی سیاه بر تن کرده باشند، علامت آن است که در آینده به سوگ کسی خواهید نشست. 3ـ اگر خواب ببینید با کسی پیمان ازدواج می بندید، نشانه آن است که خبرهایی ناگوار خواهید شنید. 4ـ اگر خواب ببینید در جشن ازدواج کسی شرکت کرده اید، نشانه آن است که امور شغلی به طرز باور نکردنی امید بخش خواهد شد. و از فکر کردن به افراد مورد علاقهخود لذت زیادی خواهید برد. 5ـ اگر خواب ببینید در جشن ازدواح واقعه ای ناگوار رخ میدهد، علت آن است که به بیماری مبتلا خواهید شد. یا از مرگ یکی از اعضای خانواده خود رنج خواهید کشید. 6ـ اگر دختری خواب ببیند عروس شده است اما هیچ احساس خوشحالی نمی کند، علامت آن است که در زندگی به نومیدی دچار خواهد شد، و در امور عاطفی شکست خواهد خورد. - لوک اویتنهاو

لغت نامه دهخدا

ازدواج

ازدواج. [اِ دِ] (ع مص) جفت گرفتن. زن کردن. شوهر کردن. با یکدیگر جفت و قرین شدن. با هم جفت شدن. مزاوجه. (تاج المصادر بیهقی). زواج. زناشوئی. || جفت کردن. تزویج. با هم جفت کردن مرد و زن را. (غیاث اللغات). و رجوع به نکاح شود. || (اصطلاح علوم) تنظیم اشیاء است دو بدو، مانند چرخها و ستونها و غیره. || در الکتریسیته، عمل اتحاد و الحاق دو یا چندین مولد برق مانند عناصر پیل، آکومولاترها و ماشینهای برقی را ازدواج گویند.
|| پیوند کردن. جفت ساختن:
خاک را بر سر زنی سر نشکند
آب را بر بر زنی بر نشکند
گر تو میخواهی که سر را بشکنی
آب را و خاک را برهم زنی
حکمتی که حق نمود از ازدواج
گشت حاصل از نیاز و از لجاج
باشد آنگه ازدواجات دگر
لاسمع اذن و لاعین بصر.
مولوی.
- ازدواج کردن، زن کردن. شوهر کردن. مزاوجت کردن.
- ازدواج کلام، شباهت کلام بیکدیگر. در اصطلاح نام صنعتی که در آخر ابیات دو لفظ متشابه الاَّخر یا دو لفظ متحداللفظ و المعنی آرند، چنانکه درین شعر:
ای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار
غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار.
(از غیاث اللغات).

فرهنگ معین

جشن

مجلس شادی و شادمانی، مهمانی، سور و سرور. [خوانش: (جَ) (اِ.)]


ازدواج

(اِ دِ) [ع.] (مص م.) زن گرفتن، شوهر کردن.

فرهنگ فارسی هوشیار

جشن

شادی و عیش و کامرانی، عید، بزم، سور، مهمانی، ضیافت


جشن زفاف

جشن عروسی و جشن زناشوئی


جشن تولد

زاج سور زاد جشن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ازدواج

زناشویی، پیوند زناشویی، همسرگیری

فارسی به عربی

ازدواج

زواج، مباراه

معادل ابجد

جشن ازدواج

375

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری